تفاوت چفیه و چادر...
05 آذر 1393
آنها چفیه داشتند…من چادر دارم…آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…من چادر میپوشم تا زهرایی زندگی کنم…آنان چفیه را خیس میکردند تا نفس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…من چادر میپوشم تا از نفس های آلوده دور بمانم…آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را میپوشاندند تا شناسایی نشوند…من چادر میپوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند…من وقتی چادری میبینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت دادند…من چادر سیاهم را محکم میپوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…