به جای اینکه “عابد ” باشی ، “عبد ” باش!
شیطان هم قریب به 6000 سال عبادت کرد
عابد شد…
اما “عبد" نشد…
تا عبد نشوی ، عبادتت سودی به حالت ندارد
عبد بودن یعنی :
ببین خدایت چه میخواهد ، نه دلت…
کاش این را بفهمیم
همین
” علامه حسن زاده آملی “
به نام تو ای عشق آفرین تنها
چندیست دلم تو را میخواهد ، صدایت میزنم
اما چه کنم جوابی نیست
شاید هم تو نمیخواهی ناله هایم را بشنوی
و یا دل مهربانت را آزرده ام …
خدایِ قلبم ، بی ریا دوستت دارم
الهی سیمای زرد و دلی سیاه دارم
دستانی ترک خورده و موهایی سفید و پاهایی ناتوان دارم
زیاد نیستم ، کمترینم ، حقیر و خرد ، فقیر و تنگدست
به هیچ جا پناهم نیست
میدانم که عجز و ناتوانی ام را میدانی
ولی دوست دارم بدانی چه بی چیزم و بی کس
تنها و غریب و آواره در بیابانی چون زمین
الهی به من درست دیدن ، درست شنیدن و درست حس کردن عنایت فرما!
به من صبر در مقابل ناگواریها و تحمل در برابر ناملایمات اطرافم مرحمت فرما!
الهی دلم را تنها نگذار!
او عاشقانه دوستت دارد
شاید گاهی عقل و هوس وجود خاک گرفته ام را فریب دهد
ولی دلم همیشه عاشق توست
وقتی نام تومی آید ، در بدترین احوالم
دلم سراسر اشک میشود و عشق
زیبا میشود و شانه بر گیسوی سیاهش میزند
و منتظر در مقابل پنجره ای که گلدانی از خوب
و هوایی از شهر مهتاب دارد می ایستد
و خیره بر آسمان انتظار تو را میکشد
الهی عاشقانه هایم به اندازه ی زیبایی تو نیست
به وجود مهربانت سوگند ، همین قدر میدانم
و زبانم بیش از این همراهیم نمیکند
تو خود بپذیر این ناچیز را
الهی من تمام و کمال میخواهمت
دوستت دارم
پناه دل بی پناهم باش
خودت را از من و لحظه هایم نگیر
دوستت دارم خدای دلم…
اول راه بودیم
گفتن فضای مجازی!
گفتن شده ابزار تبلیغاتی دشمن!
بچه مذهبی ها عقب نمونید!
اونقدر صفحه بسازید و مطلب نشر بدید و دینتون رو به عالم نشون بدید که اونا عقب بکشن…
اما چی شد!
کم کم صفحه های عقیدتی خصوصی شد…
کم کم عکس های شخصی…
کم کم اشتراک زندگی خصوصی با همه…
کم کم “خواهر" “برادر”
“خواهر عزیزم" “برادر گلم”
کم کم بعضی بچه مذهبی ها ” کم حیا “شدند…
کم کم شوخی با نامحرم…
کم کم دایرکت
کم کم چت
مگه جایی که فقط تو باشی و نامحرم نفر سوم شیطان نیست؟…
فَتَامَّل
عَلَیکُم بُاَنفُسَکُم
آقا پسر مذهبی! برادر من !
حداقل روی اهداف نفسانی خودت پوشش دین و جذب حداکثری نذار!
خانم چادری!
آقایی که با دیدن عکست که اتفاقا توشم با حجابی ، میگه خدا حفظت کنه ، میگه چادر بهت میاد!
زیر پستش هم یه بدحجاب مینویسه که چی بهش میاد…
آی پسر و دختر مذهبی!
نکنه منتظری شیطون با حربه های پارتی و شماره دادن و دور دور کردن بیاد سراغت؟!
توهم با افتخار احساس کنی چقدر مومنی!!!
نخیر…
برای امثال ماها از اینجا شروع میشه که کمتر احساس گناه کنیم
که کم کم از راه به در شیم!
یا از راه به دور شیم!
به یه جایی برسیم ببینیم دیگه…
فرشته تصمیمش را گرفته بود. پیش خدا رفت و گفت: “خدایا…می خواهم زمین را از نزدیک ببینم ، اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه. دلم بی تاب تجربه ای زمینی است.” خداوند درخواست فرشته را پذیرفت… فرشته گفت: “تا بازگردم … بال هایم را اینجا می سپارم . این بال ها در زمین چندان به کار من نمی ایند .” خداوند بال های فرشته را بر روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت : “بال هایت را به امانت نگاه می دارم …اما بترس که زمین اسیرت نکند … زیرا خاک زمینم دامنگیر است …”
فرشته گفت :"باز می گردم … حتما باز می گردم . این قولی است که فرشته ای به خداوند می دهد .” فرشته به زمین آمد و از دیدن آن همه فرشته ی بی بال تعجب کرد . او هر که را که می دید…به یاد می اورد… زیرا او را قبلا در بهشت دیده بود… اما نمی فهمید چرا این فرشته ها برای پس گرفتن بال هایشان به بهشت باز نمی گردند؟ روزها گذشت… و با گذشت هر روز فرشته چیزی از یاد برد… و روزی رسید که فرشته دیگر چیزی از ان گذشته ی دور و زیبا به یاد نمی آورد… نه بالش را نه قولش را … فرشته فراموش کرد……فرشته در زمین ماند…… فرشته هرگز به بهشت بر نگشت… هرگز…
این حکایت حکایت ما انسانهاست.پاک روی زمین میایم ، زمین گیر میشیم ، خدا و قول ها و تعهد هامونو نسبت به خدا فراموش میکنیم ودر آخر حسرت دیدار بهشت…
ازم پرسید : تا حالا عاشق شدی ؟
گفتم : آره
گفت : چند بار ؟
گفتم : یه بار
گفت : پس میدونی عشق اول هیچوقت از یاد نمیره ؟
گفتم : آره مطمئنم
گفت : چجوری باهاش آشنا شدی ؟
گفتم : از بچگی باهاش بزرگ شدم ، تا چشم باز کردم تا الان اونو میشناسم…
گفت : باهاش در ارتباطی؟؟؟
گفتم : آره همیشه با همیم
بغض کردم که گفت بهش میرسی ؟؟؟
اشکم سرازیر شد گفتم آره…
گفت : منم عاشقم خیلی میخوامش زیباست ولی بهش نرسیدم
گفت : خوشبحال عشقت چقد خوشبخته که تورو داره و اینقد عاشقشی!
گفتم : من خوشبخت ترم که اونو دارم!
گفت : حالا کی هست ؟ اسمش چیه ؟ خوشگله ؟
گفتم : مطمئنم از عشق تو خوشگلتره…اسمش رحمان،رحیم،حمید،…اسماش زیادن ولی من صداش میزنم خداا…
سُبحان اَلله یا فارِجَ اَلهُمَّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَمّی وَ یَسّر اَمری وَ اَرحِم ضَعفی وَ قِلَّه حیلَتی وَ اَرزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یل ربِّ اَلعالَمین
فعالیت داشتن در فضای مجازی و پاک ماندن در آن تقوای دو چندان میخواهد…
یادمان نرود گاهی با گناه به اندازه ی یک لایک فاصله داریم…
یادمان نرود فضای مجازی هم
“محضر خداست"…
در روز حساب تمام این سایت ها به حرف می آیند، گواهی میدهند بر کارهایمان…
نکند که شرمنده باشیم، امان از لحظه ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس…!
گاهی روی مانیتور بچسبانیم
“ورود شیطان ممنوع “
مراقب دستی که کلیک میکند، چشمی که میبیند و گوشی که میشنود باشیم…
و بدانیم و آگاه باشیم که
خدا"همیشه آنلاين “است….
شخصی با ماشین شخصی اش به مسافرت رفته بود .
موقع اذان ظهر توی یکی از جاده های بیرون شهر روی تپه ای مشاهده کرد :
چوپانی مشغول خواندن نماز است و گوسفندان هم کنارش مشغول چرا .
از دیدن این صحنه لذت برد و خودش را به چوپان رساند .
از او پرسید :چه چیز موجب شده تا نمازت را به موقع ادا کنی ؟
چوپان جواب داد : وقتی من برای گوسفندان نی میزنم آنها گرد من جمع میشوند
حال وقتی خدا ما را صدا میزند اگر به سمتش نرویم از گوسفند هم کمتریم…
نامه ای بهر خدا
مینویسم ز سرا تا به ثریا برود
تا کنار حرم حضرت سقا برود
قلمی خواهم ساخت
از نی باغ جنان
جوهر از شیشه ذات
کاغذ از صفحه جان
نور از شمع حیات
بهر آن باب نجات
مینویسم که دلم تنگ شده یا عباس
بهر بوییدن عطر گل یاس
مینویسم که اباالفضل نگاهی بنما
به دل خسته این نوکر بی چیز شما
تا که یک شب ز ره مهر و وفا
اوج مستی و صفا
من شوم زائر ایوان طلا
زائر کرب و بلا
زائر خون خدا
زائر دست علمدار و امیر دو سرا
در کنار حرمت تشنه و بی تاب شوم
با اجازه ز شما زائر ارباب شوم
اوج شوق و شور و شین
بینِ بین الحرمین
من شوم ندبه کنان
چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟!
پاسخ : دیدن هر چیز به ظاهر زیبا برای ما خوشایند و سودمند نیست
مثلا نگاه مستقیم به خورشید با آن همه روشنایی و زیبایی نه تنها سودی ندارد بلکه باعث کوری یا ضعف بینایی میشود
نگاه به حسن جمال جنس مخالف هم ضررهایی دارد که بطور خلاصه اشاره میکنم:
1.می بینی ، می خواهی ، به وصالش نمیرسی ، دچار افسردگی میشوی…
2.می بینی ، شیفته میشوی ، عیب ها را نمی بینی ، ازدواج می کنی ، طلاق میگیری…
3.می بینی ، دلباخته میشوی ، به وصالش نمیرسی ، خودکشی میکنی…
4.می بینی ، با همسرت مقایسه میکنی ، ناراحت میشوی ، بداخلاقی میکنی…
5.می بینی ، لذت می بری ، به این لذت عادت میکنی ، چشم چران میشوی ، در نظر دیگران خوار میگردی…
6.می بینی ، لذت می بری ، حب خدا در دلت کم میشود ، ایمانت ضعیف میشود…
7.می بینی ، عاشق میشوی ، از راه حلال نمی رسی ، دچار گناه میشوی…
8.می بینی ، دائم به او فکر میکنی ، از یاد خدا غافل میشوی ، از عبادت لذت نمی بری…
حالا متوجه شدی نباید گناه کنی یا…؟!؟!؟!