عمه زینب!
جانم عزیزم!
عمو عباسم کجاست عمه؟!
عزیزکم!عمو رفته پیش خدا…
عمه!
جانم؟؟؟
خونه ی خدا بالای نیزه هاست؟؟؟!!!
اصغرم رعنا شده / روی نیزه خنده های آخرش زیبا شده
قد کشیده روی نی / قد و بالای گلم اندازه ی سقا شده
کودکم مردی شده / بین سرها سر درآورده چقدر آقا شده
آبرویم را خرید / افتخار مادرش در پیش مادر ها شده
دید امامش بی کس است / مثل زهرا در حمایت از امامش پا شده
اصغرم بر نیزه و… / بین لشکر بر سرگهواره اش دعوا شده
مثل عباس کسی هست دلاور باشد
با همه تشنگی اش یاد برادر باشد
مثل عباس کسی هست که سقا باشد
جگر سوخته اش حسرت دریا باشد
مثل عباس کسی هست ابابیل شود
بال و پر سوخته همسایه ی جبریل شود
هیچکس مثل ابالفضل وفادار نبود
لایق تشنگی و اسم علمدار نبود
پشت این پنجره بر طبل عزایش بزنید
یا اباالفضل بگویید و صدایش بزنید
پشت این پنجره خوب است مناجات کنید
خواهش از صاحب این قبله حاجات کنید
هرکسی خواست که فردا به شفاعت برسد
یا اباالفضل بگوید به سلامت برسد
یک عاشورای دیگر گذشت…
ما ماندیم و وعده هایمان…
ما ماندیم و قول هایمان …
ما ماندیم و عهد هاییکه در میان اشک ها با خدای حسین بستیم…
توبه کردیم به عشق راه حسین…
ما بیشتر حسینی شدیم…
تا عاشورای دیگر چقدر حسینی میمانیم؟
حسین به نظاره نشسته است…
به نظاره مریدانش…
که چقدر پای اشک هایشان ایستاده اند…
چه میکنی ای دل…
حسینی می مانی یا میروی؟!
منو شرمنده ی حسینم نکن!!!
ابلیس هم عاشورا گریه کرد…
پدر آیت الله سید محمد تقی مدرسی نقل میکند:عصر عاشورای سال شصت و یک هجری شیطانک ها دیدند که ابلیس سر کرده ی آنان به سر و صورت میزند و گریه میکند.
گفتند:امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟
گفت:اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را وا داشتم که حسین را بکشند.
گفتند:چطور؟مگر تو نمیخواستی این جمع به ظاهر مسلمان راهی جهنم شوند؟و مگر نشدند؟
گفت:چرا چنین شد.ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار باب رحمت الهی به روی مردم باز میشود .هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین(ع)جای میدهد و از شفاعت او بهره مند میشود
پی نوشت:داستانهای روح فزا صفحه127
غبار صحرا کفن حسین است
غرق در خون بدن حسین است
ستم ستوران به تنش بوسه زدند
نیزه عدوان به تنش بوسه زدند
تیغ فراوان به تنش بوسه زدند
غبار صحرا کفن حسین است
تیغ جفا بوسه زده حنجرش
خیل ملک گریه کند بر سرش
غسل ز خونها شده است پیکرش
غرق در خون بدن حسین است
چشمه خون از بدنش جاری است
کار حرم بر تن او زاری است
سکینه سرگرم عزاداری است
غبار صحرا کفن حسین است
قلب حرم از غم او شد کباب
سینه زند بر سر نعشش رباب
بوسه زند بر تن او آفتاب
غرق در خون بدن حسین است
در پی نی ناله کنان دخترش
می زند از داغ پدر بر سرش
می کشدم دیدن چشم ترش
غبار صحرا کفن حسین است
شیون اهل حرمش بر سماست
پیکر او خفته به خاک بلاست
رخت عزا بر تن خیرالنساست
غرق در خون بدن حسین است
آتش کین در حرمش شعله ور
سینه طفلان و حرم پر شرر
اهل سما بر بدنش نوحه گر
غبار صحرا کفن حسین است
فهرستی از اسامی کسانی که در واقعه ی عاشورا نقش آفرینی کردند و در قتل فرزند رسول الله (ص) دخیل بودند به همراه درج سرانجام و چگونگی مرگ آن ملعونین که تا ابد مورد لعن و نفرین پیروان و محبان رسول الله(ص) واقع هستند.
نام:شمربن ذی الجوشن
نقش وی در کربلا:نقش آفرین اصلی جنایات کربلا.صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش
سرانجام و چگونگی مرگ:دستگیری توسط مختار ثقفی.گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
نام:حصین بن نمیر
نقش وی در کربلا:فرمانده تیراندازان لشکر عمربن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد.سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
نام:عبیدالله بن زیاد
نقش وی در کربلا:در حادثه کربلا همه ی جنایت ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت
سرانجام و چگونگی مرگ:چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع)بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر.جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
نام:شبث بن ربعی
نقش وی در کربلا:با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع)زد
سرانجام و چگونگی مرگ:ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران هایش را برید تا مرد.سپس سرش را جدا کرد و جسدش را سوزاند
نام:حرمله بن کاهل
نقش وی در کربلا:پرتاب تیر بر گلوی علی اصغر(ع).پرتاب تیر به سینه ی امام حسین(ع).پرتاب تیر به چشم حضرت عباس(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:مخنار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
نام:عبید الله بن ابی حصین
نقش وی در کربلا:آب را بر سیدالشهدا(ع)بست و با بی شرمی به امام گفت:ای حسین!بخدا سوگند جرعه ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری
سرانجام و چگونگی مرگ:به نفرین امام حسین(ع)مبتلا به بیماری استسقا شد.هرچه آب می نوشید تشنگی اش برطرف نمیشد تا اینکه هلاک شد
نام:یزید بن معاویه
نقش وی در کربلا:چوب زدن بر دندانهای مبارک امام حسین(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر سیاه شد
نام:سحاق بن حیوه حضرمی
نقش وی در کربلا:داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع)تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد
سرانجام و چگونگی مرگ:با پوشیدن پیراهن ابا عبدالله به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت .توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید
نام:احبش بن مرثد(اخنس)
نقش وی در کربلا:با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع)تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد
سرانجام و چگونگی مرگ:پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود تیری از کمان رها و به قلبش اصابت کرد و به درک واصل شد
نام:بجدل بن سلیم
نقش وی در کربلا:انگشت امام (ع) را برای در آوردن انگشتر برید
سرانجام و چگونگی مرگ:مختار او را دستگیر و دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
نام:عمرو بن حجاج
نقش وی در کربلا:در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین و یارانش بست.امام(ع)را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سر های شهدا به کوفه بود
سرانجام و چگونگی مرگ:به نفرین امام حسین(ع)گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
نام:عمرو بن سعد
نقش وی در کربلا:مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت
سرانجام و چگونگی مرگ:به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
نام:مالک بن نسیر کندی
نقش وی در کربلا:فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
نام:ابحر بن کعب
نقش وی در کربلا:برداشتن مقنعه حضرت زینب(س)و کشیدن گوشواره از گوش کودکان
سرانجام و چگونگی مرگ:ابراهیم بن مالک اشتر دست و پاهایش را قطع کرد .چشم هایش را از حدقه بیرون آورد
دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گیسو سپیدم احترامم را نگهدار
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم
باشد بزن.چشم عمو را دور دیدی
من هیچکس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم
دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را ز دستانت درآرم
غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت کردند
کاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربه ی پا دنده هایم را شکستند
کی گفته من ارثیه از"زهرا"ندارم؟
نشناختم تورا بابا تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتشدان آن شب
خیلی شده ترکیب رویت نا مرتب
باز باران با محرم
میخورد بر بام قلبم
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکان
اندر آن صحرای سوزان
میدود طفلی سه ساله
پر ز ناله
دل شکسته
پای خسته
باز باران قطره قطره میچکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب که کم کم میشود گل
باز باران با محرم…
گفتمش نقاش؟!؟!
نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش چون میکشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید
گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن
عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید
گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید
گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیدر (ع)در کنار حضرت زهرا(س)کشید
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا تصویر یک تیر بر گلوی نوزاد کشید
گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش
فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید
گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد آهی کشید و زینب کبری(س) کشید
گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق
عکس مهدی(عج)را کشید و بس چه زیبا کشید
گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید
“السلام علیک یا اباعبدالله الحسین”