غبار صحرا کفن حسین است
غرق در خون بدن حسین است
ستم ستوران به تنش بوسه زدند
نیزه عدوان به تنش بوسه زدند
تیغ فراوان به تنش بوسه زدند
غبار صحرا کفن حسین است
تیغ جفا بوسه زده حنجرش
خیل ملک گریه کند بر سرش
غسل ز خونها شده است پیکرش
غرق در خون بدن حسین است
چشمه خون از بدنش جاری است
کار حرم بر تن او زاری است
سکینه سرگرم عزاداری است
غبار صحرا کفن حسین است
قلب حرم از غم او شد کباب
سینه زند بر سر نعشش رباب
بوسه زند بر تن او آفتاب
غرق در خون بدن حسین است
در پی نی ناله کنان دخترش
می زند از داغ پدر بر سرش
می کشدم دیدن چشم ترش
غبار صحرا کفن حسین است
شیون اهل حرمش بر سماست
پیکر او خفته به خاک بلاست
رخت عزا بر تن خیرالنساست
غرق در خون بدن حسین است
آتش کین در حرمش شعله ور
سینه طفلان و حرم پر شرر
اهل سما بر بدنش نوحه گر
غبار صحرا کفن حسین است
برای دانلود مداحی زیبای گلزار کربلا از محمد فاطمی اینجا کلیک کنید
فهرستی از اسامی کسانی که در واقعه ی عاشورا نقش آفرینی کردند و در قتل فرزند رسول الله (ص) دخیل بودند به همراه درج سرانجام و چگونگی مرگ آن ملعونین که تا ابد مورد لعن و نفرین پیروان و محبان رسول الله(ص) واقع هستند.
نام:شمربن ذی الجوشن
نقش وی در کربلا:نقش آفرین اصلی جنایات کربلا.صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش
سرانجام و چگونگی مرگ:دستگیری توسط مختار ثقفی.گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
نام:حصین بن نمیر
نقش وی در کربلا:فرمانده تیراندازان لشکر عمربن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد.سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
نام:عبیدالله بن زیاد
نقش وی در کربلا:در حادثه کربلا همه ی جنایت ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت
سرانجام و چگونگی مرگ:چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع)بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر.جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
نام:شبث بن ربعی
نقش وی در کربلا:با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع)زد
سرانجام و چگونگی مرگ:ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران هایش را برید تا مرد.سپس سرش را جدا کرد و جسدش را سوزاند
نام:حرمله بن کاهل
نقش وی در کربلا:پرتاب تیر بر گلوی علی اصغر(ع).پرتاب تیر به سینه ی امام حسین(ع).پرتاب تیر به چشم حضرت عباس(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:مخنار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
نام:عبید الله بن ابی حصین
نقش وی در کربلا:آب را بر سیدالشهدا(ع)بست و با بی شرمی به امام گفت:ای حسین!بخدا سوگند جرعه ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری
سرانجام و چگونگی مرگ:به نفرین امام حسین(ع)مبتلا به بیماری استسقا شد.هرچه آب می نوشید تشنگی اش برطرف نمیشد تا اینکه هلاک شد
نام:یزید بن معاویه
نقش وی در کربلا:چوب زدن بر دندانهای مبارک امام حسین(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر سیاه شد
نام:سحاق بن حیوه حضرمی
نقش وی در کربلا:داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع)تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد
سرانجام و چگونگی مرگ:با پوشیدن پیراهن ابا عبدالله به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت .توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید
نام:احبش بن مرثد(اخنس)
نقش وی در کربلا:با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع)تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد
سرانجام و چگونگی مرگ:پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود تیری از کمان رها و به قلبش اصابت کرد و به درک واصل شد
نام:بجدل بن سلیم
نقش وی در کربلا:انگشت امام (ع) را برای در آوردن انگشتر برید
سرانجام و چگونگی مرگ:مختار او را دستگیر و دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
نام:عمرو بن حجاج
نقش وی در کربلا:در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین و یارانش بست.امام(ع)را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سر های شهدا به کوفه بود
سرانجام و چگونگی مرگ:به نفرین امام حسین(ع)گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
نام:عمرو بن سعد
نقش وی در کربلا:مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت
سرانجام و چگونگی مرگ:به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
نام:مالک بن نسیر کندی
نقش وی در کربلا:فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع)
سرانجام و چگونگی مرگ:قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
نام:ابحر بن کعب
نقش وی در کربلا:برداشتن مقنعه حضرت زینب(س)و کشیدن گوشواره از گوش کودکان
سرانجام و چگونگی مرگ:ابراهیم بن مالک اشتر دست و پاهایش را قطع کرد .چشم هایش را از حدقه بیرون آورد
بعضی از خواهران معتقدند که حجاب واجب نیست…!
ولی اگر کمی بیندیشیم در میابیم که همه ی جهان حجاب دارد!!!:
1)کره ی زمین دارای پوشش است…
2)میوه های تر و تازه دارای پوشش است…
3)شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود…
4)قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود و زیر پا انداخته میشود…
5)سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود…
6)موز اگر پوستش گرفته شود دگرگون و سیاه میشود…
7)میدانی چرا بچه ها کتاب و دفتر هایشان را جلد میکنند؟؟؟
زن شکوفه زیبایی است بیایید با صدف حجاب این مروارید با ارزش را حفظ کنیم. در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر میپوشاند اما دختر و یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند
دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گیسو سپیدم احترامم را نگهدار
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم
باشد بزن.چشم عمو را دور دیدی
من هیچکس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم
دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را ز دستانت درآرم
غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت کردند
کاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربه ی پا دنده هایم را شکستند
کی گفته من ارثیه از"زهرا"ندارم؟
نشناختم تورا بابا تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتشدان آن شب
خیلی شده ترکیب رویت نا مرتب
باز باران با محرم
میخورد بر بام قلبم
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکان
اندر آن صحرای سوزان
میدود طفلی سه ساله
پر ز ناله
دل شکسته
پای خسته
باز باران قطره قطره میچکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب که کم کم میشود گل
باز باران با محرم…
روزی پیغمبر خدا از یه قبرستانی داشت عبور میکرد یه وقت دید از داخل یکی از قبرها صدای نعره ای میامد آمد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمین و فرمود:ای بنده ی خدا پاشو وایسا.
قبر شکافته شد یه جوونی از توی قبر اومد بیرون از تمام بدنش آتش بیرون میزد.رسول خدا فرمود:ای جوان تو از امت کدام پیامبری که اینقدر عذاب میکشی؟عرض کرد یا رسول الله از امت شما
پیامبر خیلی دلش به حال جوان سوخت و فرمود:تارک الصلاه بودی؟
جوان گفت :نه یا رسول الله من پنج وعده نمازم رو به شما اقتدا میکردم
پیامبر:روزه نگرفتی؟
جوان:یا رسول الله نه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان رو هم روزه گرفتم
پیامبر فرمود:ای جوان حج نرفتی؟
گفت:مستطیع نشدم
پیامبر فرمود:جهاد نکردی؟
جوان گفت:چرا جانباز یکی از جنگ ها هستم
پیامبر اکرم سرشو بالا گرفت و فرمود:خدایا من نمیتونم عذاب کشیدن امتم رو ببینم به من بگو این جوان چرا اینقدر عذاب میکشه…؟
خطاب رسید یا رسول الله حقت سلام میرساند و میفرماید این جوان آق مادر شده تا مادرش رضایت نده عذاب همینه.
پیامبر به سلمان ابوذر و مقداد میفرماید برید مادر این جوان را پیدا کنید بیارید.رفتند مادرشو پیدا کردند یه پیر زن ضعیف و رنجور و ضعیف احوال بود .
رسول خدا باز امر کرد قبر شکافته شد جوان از قبر آمد بیرون پیامبر فرمودند:مادر ببین پسرت چطور داره عذاب میکشه بیا از سر تقصیر پسرت بگذر و حلالش کن.
مادر جوان سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا اگر حق مادری بر گردن این پسر دارم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن!!!
تمام بدن این جوان آتش گرفت
رسول خدا فرمودند:آخه زن مگه این بچه در حق تو چه بدی کرده که تو لحظه به لحظه داری نفرینش میکنی…؟
عرض کرد :یا رسول الله من با زنش یه روز تو خونه مشاجره کردم دعوامون شد از راه رسید از من نپرسید همینجوری منو هل داد تو تنور آتش سینه ام سوخت موهام سوخت قسمتی از بدنم سوخت زنها منو از تو آتش کشیدن بیرون لباسهام رو عوض کردند.
همون سینه سوختمو در دست گرفتم در حق پسرم نفرین کردم سه روز بعد مرد.
رسول خدا فرمودند:ای زن میدونی که من پیغمبر رحمتم به خاطر من بیا از تقصیر جوانت بگذر.
سرشو بالا گرفت و گفت ای خدا به حق این پیغمبرت قسم میدم که لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کنی و کم نکنی!!!
رسول خدا به سلمان فرمود:بدو…
سلمان گفت:چکار کنم یا رسول الله؟فرمود:برو به فاطمه ام بگو همراه با علی و حسن و حسین بیاید.
سلمان دوید رفت در خانه فاطمه(س)گفت:بابات پیغام داده سریع بیایید.آنها آمدند:اول حضرت زهرا رفت جلو و گفت:ای زن میدونی من حبیبه ی خدا هستم؟گفت آری فرمود ای زن میدونی یه روزی میان در خونه من و…ای زن میدونی صدای ناله ی منو بین در و دیوار بلند میکنن؟بخاطر من فاطمه بیا از سر تقصیر جوانت بگذر
زن سرشو بالا گرفت و صدا زد:خدایا به حق حبیبه ات فاطمه قسم میدهم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن
دوباره آتش از بدن جوان بیرون زد
اینبار علی(ع)رفت جلو و فرمود:ای زن میدونی من علی ام…؟میدونی تو مهراب کوفه من تو خون خودم میغلطم؟بخاطر من و آن لحظه بیا از سر تقصیر پسرت بگذر
زن گفت:خدایا به حق علی قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرم را زیاد کن…
نوبت رسید به امام حسن.اومد جلو و فرمود:ای زن میدونی من حسنم.جیگرم پاره پاره میشه…؟به خاطر من و اون لحظه ای که جیگرم بر اثر زهر پاره پاره میشه بیا از سر تقصیر پسرت بگذر
زن گفت:خدایا به این غریب مظلوم تورو قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن
نوبت رسید به امام حسین(ع).اومد مقابل زن ایستاد چون خردسال بود دامن زن رو گرفته بود و سرشو گرفته بود بالا و فرمود:ای زن میدونی من حسینم میدونی من تو کربلا با لب تشنه…
بخاطر من بیا از سر تقصیر جوانت بگذر
زن سرشو گرفت بالا یهو دیدند رنگ از رخسار زن پرید به دست و پای حسین افتاد و عرض کرد :خدایا پسرمو به حسین بخشیده ام
پیغمبر خدا فرمودند:که ای زن چی شد…؟من رو تحویلم نگرفتی.فاطمه رو تحویل نگرفتی.علی روشو زمین انداختی.حسن رو دلشو شکستی…چی شد که حسین…؟
عرض کرد یا رسول الله سرمو گرفتم بالا در حق جوانم نفرین کنم دیدم فرشتگان در آسمان میگن ای زن مبادا دل حسین رو بشکنیا…
یا حسین!!!
گفتمش نقاش؟!؟!
نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش چون میکشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید
گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن
عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید
گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید
گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیدر (ع)در کنار حضرت زهرا(س)کشید
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا تصویر یک تیر بر گلوی نوزاد کشید
گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش
فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید
گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد آهی کشید و زینب کبری(س) کشید
گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق
عکس مهدی(عج)را کشید و بس چه زیبا کشید
گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید
“السلام علیک یا اباعبدالله الحسین”
برای دانلود قطعه مانده تنها حسین اینجا کلیک کنید
آیا میدانید ذخر الحسین کیست؟؟؟
در جنگ صفین بود که امیر المومنین(ع) نوجوانی سیزده ساله را نقاب بر صورتش زد و زره پوشانید و روانه میدان کرد.معاویه , ابو شعتا که دلاور عرب بود و در شام او را حریف هزار اسب میدانستند به میدان فرستاد ولی او گفت:در شان من نیست که با این دلاوری هایم با او بجنگم .پسرم برای او کافیست.
ابو شعتا نه پسر خود را به میدان فرستاد و آن نوجوان همه را به درک واصل کرد.ابو شعتا برای انتقام خون پسرانش به میدان آمد اما فقط با یک ضربه به هلاکت رسید
امیرالمومنین (ع)به نوجوان فرمودند بس است پسرم برگرد…
تمام لشگر گفتند یا علی بگذار جنگ را تمام کند اما امیرالمومنین (ع) فرمودند نه او پسرم عباس قمر بنی هاشم است.
هو ذخرالحسین:او ذخیره برای حسین است.
السلام علیک یا اباالفضل العباس…