سخن علامه طباطبایی که خیلی ها را گریاند:
کسی چه میداند؛ شاید سوره ی “یاسین” همان “یا حسین” است که بی سر شده است
نامت هنوز هم هیجان میدهد مرا
این پرچم شماست تکان میدهد مرا
ارباب ماست آنکه فقط در تجارتش
با قطره اشک سود کلان میدهد مرا
در ازدحام روز قیامت دلم خوش است
انگشت مادر تو نشان میدهد مرا…
:no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no::no:
آقای من…
دنیای من…
اللهم العجل محیای محیای من…
من برای تو گریه می کنم و تو برای من…
آقای من…
سامون بده…
لیلای من…
یک خبری به مجنون بده…
من که مُردم کرب و بلاتو نشون بده…
سامون بده…
می گم عاشقم؟!
اما خودمو بهتر نشون میدم که نالایقم…
کدوم عاشقی؟؟؟
من که همیشه برای تو آینه ی دِقَم…
کجا عاشقم؟!
درد بده…
دوا بده…
هرچی دارم ازم بگیر…
به من یه کربلا بده…
دنیای من…
آقای من…
خدایا!..زیارت کربلای حسین را رزقمان قرار بده…
زینب(س) “عاشق” بود “عاشق” حسین(ع)
میدانی عاقبت عاشقی را؟
عاشق را که برعکس کنی می شود قشاع
حال دهخدا را که میشناسی؟
در لغت نامه اش دیده ام که معنی قشاع میشود:
دردی که آدم را از درمان مایوس میکند
زینب(س) ذره ذره از درد ذوب شد
یا ” ح س ی ن”
خوشا گریه نه این گریه!!!
خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت…
خوشا قصه ی یعقوب!!!
که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است…
خوشا چاه!!!
همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت در آنجا و نه انگشت کسی گم شده آنجا و کنارش نه تلی بود نه تپه!!و یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه…
خوشا قصه ی یعقوب!!!
که گودال ندارد و آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که<<الشمر…>>
عجب مجلس گرمی شده اینجا!!!
همین کنج اتاقم که به جز من و به جز روضه ی ارباب کسی نیست و انگار که عالم همه جمعند همین جا!!
و انگار که این پنجره و فرش و در و ساعت و دیوار گرفتند دمِ حضرت ارباب:حسین جان…
داعشی ها خوب گوش کنید!!!
ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه هم دستند
تا بلا از حرم کرببلا دور شود
من مگر مرده ام آقا که ببینم روزی
حرم تو هدف دشمن مزدور شود
کاش میشد که به منظور دفاع از حرمین
سحری کرببلا رفتن ما جور شود
یا حسین
زینب و یه دشت جنازه
زینب و نعل های تازه
زینب و یه گوش پاره
زینب و یاس و شراره
زینب و خار مغیلان
زینب و اشک یتیمان
زینب و راس شهیدان
زینب و قاری قرآن
زینب و پای پیاده
زینب و کنج خرابه
تو بازار برده ها کشون کشون آوردن و شامیا رقصیدن و خندیدن و رفتن
زینب و دل شکستش
زینب و دستای بسته ش
زینب و سر شکستش
زینب و پاهای خسته ش
تو بازار برده ها کشون کشون آوردن و شامیا رقصیدن و خندیدن و رفتن
زینب و یه مشت حرامی
زینب و سنگ های شامی
زینب و اشک و شکوفه
زینب و زندان کوفه
زینب و یه عده دشمن
زینب و کبودی تن
زینب و یه راس خونی
زینب و تنور خولی
زینب و عطر گل یاس
زینب و چشمای عباس
زینب و درد یه لاله
زینب و داغ سه ساله
تو بازار برده ها کشون کشون آوردن و شامیا رقصیدن و خندیدن ورفتن
امان امان امان از دل زینب
یا صاحب الزمان
حجابم!!!
پرچم حسین(ع) است که به دست عباس (ع) بود و حال بر سر زینب(س)
اینجاست که کشف حجاب استراتژی دشمن میشود…
چادرم بیرق حسین است و محال است زمین بگذارمش!
لبیک یا حسین
میگویند شیشه ها احساس ندارند
ولی هنگامی که با انگشت روی شیشه ی بخار گرفته نوشتم:
حسین
آرام گریست
عباس جان!از تو که می نویسم تمام کلمات خیس اند و در سکوت یاد تو چیزی جز دریا نمیگذرد
ای ایستاده ترین دریا!مشک خالی ات اشتیاق تمام آب های جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تو را فریاد کنند
امروز کتاب عاشورا را که ورق میزنی با مقدمه عباس آبرو میگیرد تا بلندترین شعر خون به نام تو سروده شود و به امضای حسین علیه السلام برسد.
بوسه میزنم بر دستانی که از مسیر فرات برگشت تا نمایش وفا را در قلب هر مسلمان به تعزیه بنشاند
از آن روز تمام رود ها سراسیمه پی تو می گردند…
کاش سهراب اینگونه میگفت:
آب را گل نکنید…
شاید از دور علمدار حسین
مشک طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رسد تا که از این آب روان
پرکند مشک تهی
ببرد جرعه آبی برساند به حرم
تا علی اصغر بی شیر رباب
نفسش تازه شود و بخوابد آرام…
آب را گل نکنید
تا که شرمنده نگردد عباس
تا که پژمرده نگردد گل یاس