آنها چفیه داشتند…من چادر دارم…آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…من چادر میپوشم تا زهرایی زندگی کنم…آنان چفیه را خیس میکردند تا نفس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…من چادر میپوشم تا از نفس های آلوده دور بمانم…آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را میپوشاندند تا شناسایی نشوند…من چادر میپوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند…من وقتی چادری میبینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت دادند…من چادر سیاهم را محکم میپوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…
دوستای گلم این مطلبو حتما بخونین ، امکان نداره چشمی خشک بمونه!!!
یکی از نوکرا و ذاکرای ارباب میگفت : دو ماه پیش خواهرم کربلا بود تو صحن حضرت عباس(ع) بودیم ، مداح داشت روضه میخوند یه وقت دیدیم یه پیرمردی اومد از یقه ی اون مداح گرفت کشید پایین گفت : عباس دروغ میگه…عباس دروغ میگه . مداح آرومش کرد گفت چی شده ؟ گفت : من بعد 25 سال بچه دار شدم الان که 19 سالشه رفته تو کما با خودم گفتم : درمون دردش عباسه از اصفهان اومدم کربلا امروز زنگ زدن بهم گفتن : بچه ت مرده…دروغ میگن که عباس حاجت میده ، خواهرش میگفت که مجلس بهم ریخت…فرداش تو صحن حضرت عباس بودیم دیدیم پیره مرده پابرهنه اومد…با خودمون گفتیم الان مداحو میزنه دوباره…دیدیم اومد جلو چهارپایه که مداح روش واساده بود دستشو گرفت گفت بیا بغل ضریح بخون ، همه کسایی که دیروز بودنم باشن…میخوام بگم غلط کردم…(گریه میکرد و میگفت)مداح گفت حاجی چی شده ؟ … گفت : خانومم زنگ زد گفت چون نمیذارن زنا تو غسالخونه برن التماس کردم گفتم : سه بار بذارین بچمو تو سردخونه ببینم…میگه همین که کشو رو کشیدن بیرون دیدیم رو نایلون بخار نشسته …سریع اوردنش بهش شوک دادن بعد چند دقیقه به هوش اومد…پسرمون که اصلا تو قید و بند مذهب نبود تا نشست گفت بابای من کجاست؟گفتم بابات کربلاست…گفت بهش زنگ بزن بگو زمانی که تو کما بودم یه آقای قد بلندی اومد تو خوابم گفت :…پسرم بلند شو…به بابات سلام برسون بگو…آبروی من یک بار توی سرزمین کربلا رفته بود…چرا دوباره آبروی منو بردی؟…برو بهش بگو عباس دروغ نمیگه…
السلام علیک یا اباالفضل العباس
گفتم:جناب کشیش شما کجا مسیر پیاده ی کربلا کجا؟؟؟
گفت:…
پیامبرامون فرق میکنه ، امام حسینمون که یکیست…
تمام قانون دنیا رو بهم ریخته ای ارباب حسین جان
اطلاعیه:
برگزاری آزمون دانشگاه انتظار فرج بعد از 1300 سال همچنان دانشجو میپذیرد
با ابراز تاسف این دانشگاه هنوز 313 فارغ التحصیل نداشته و برای تکمیل ظرفیت در تمام مدت شبانه روز از علاقه مندان آزمون به عمل می آورد:
مدارک لازم برای ثبت نام:
1-نماز اول وقت
2-عشق به اهل بیت(ع)
3-دایم الوضو بودن
4-برگه تسویه حساب حق الناس
5-قلبی آکنده از یاد خدا
6-خروج حب دنیا از قلب
“با آرزوی موفقیت تان در این آزمون بزرگ”
ای خوشا آب و هوای کربلا
گریه کردن پا به پای کربلا
اشک چشمم دانه ای از خوشه است
قلب من یک گوشه از شش گوشه است
پاک میگردد غبار آن ضریح
با پر جبریل و با اشک مسیح
کربلا شهر عطشناک غم است
مدفن آیینه های ماتم است
کربلا قهر است با آب فرات
در دلش خوابیده ارباب فرات
کربلا از اشک زهرا پا گرفت
خیمه هایش روی دل ها جا گرفت
کربلا داروی درد زینب است
شاهد رخسار زرد زینب است
کربلا فریاد بغض خنجر است
ردپای خنجری بر حنجر است
کربلا میلرزد از این واهمه
سینه میزد بین مقتل فاطمه
کربلا را هرچه گویم کربلاست
فاش گویم در کربلا خون خداست…
مرغ دل پر میزند پیوسته سوی کربلا
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا
پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا
جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا
با وجود نهر جاریِ فرات و علقمه
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا
اشک چشم زینب و خون حسین بن علی
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا
گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا
کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست
هرکجا باشم دلم باشد به سوی کربلا
در صف محشر که سر می آورم بیرون ز خاک
می کند چشمم به هرسو جستجوی کربلا
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا…
یا حسین
گفتم:خدایا از همه دلگیرم…
گفت:حتی از من؟
گفتم :خدایا دلم را ربودند…
گفت:پیش از من؟
گفتم :خدایا چقدر دوری…
گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنها ترینم…
گفت:پس من؟
گفتم:خدایا کمک خواستم…
گفت:غیر از من؟
گفتم:خدایا دوستت دارم…
گفت:بیش از من؟
کوله بارم بر دوش.سفری باید رفت.سفری بی همراه.گم شدن تا ته تنهایی محض…
یار من با من گفت:
هرکجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل
“من خدا را دارم”
دارد تمام میشود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
دارد چه زود سفره تو جمع میشود
تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو
شبهای آخر است…گدا را حلال کن
این هم بساط نوکر بی دست و پای تو
ما را ببخش گریه ی سیری نکرده ایم
چشمان خشک ما خجل از این عزای تو
هرروز روز تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هرچه زمین کربلای تو
میل دوبارگی بهشت آدمی نداشت
وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو
کی دست خالی از در این خانه رفته است
دست پر است تا به قیامت گدای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
گریه کن تو حضرت زهراست والسلام
جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو
تازه به شام میرسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
برای کربلا رفته ها
کربلا نرفتن سخت است.کربلا رفتن سخت تر!
تا نرفته ای شوق رفتن داری. تا رفتی شوق مردن!
کربلا رفته ها میدانند:
بعد از کربلا روضه ی حسین
حکم زهر دارد برای دل اوراق زائر!
آخر اینجا
دیگر عباس نیست تا آرام شوی در حریم امنش…
و من این روزا چقد دلم کربلا میخواد…
خداحافظ ماه محرم
خداحافظ تاسوعای عباس… خداحافظ عاشورای حسین
خداحافظ مشک پاره پاره شده ، خیمه های سوخته
خداحافظ سرهای برنیزه شده ، نخلهای شکسته
خداحافظ جرعه جرعه تشنگی فرات، لبهای خشکیده
خداحافظ گهواره ی علی اصغر، خداحافظ سنگهای نامرد شام و کوفه
خداحافظ نیزه ها و شمشیرهای شکسته، صورت های سیلی خورده
خداحافظ اشک های زینب، دل تب دار و بی امان زینب
خداحافظ چادر خاکی زینب، خداحافظ صورت سیلی خورده ی رقیه و سکینه
خداحافظ پیراهن سیاه ارباب… خداحافظ محرم …. خداحافظ ….
محرم امسال هم گذشت و ما همچنان در حسرت دیدار منتقم خون حسین،
تشنه مانده ایم….
به راستی قلب صاحب عزا از مصیبت جدش ، شکسته و صد چاک است ….
تنها مرهم دل مهدی فاطمه، دعای شیعیان برای تعحیل در فرج ایشان است
تا بیاید و انتقام خون به ناحق ریخته ی جدش را بگیرد….
بیاییم برای تسلای دل حضرت ولی عصر …. برای فرجش دعا کنیم
تا با آمدنش مرهمی باشد بر دل سوخته ی زینب ….
مرهمی برای اشک های رباب ….
بیاییم دعا کنیم……أللهم عجل الولیک الفرج ….