به نام تو ای عشق آفرین تنها
چندیست دلم تو را میخواهد ، صدایت میزنم
اما چه کنم جوابی نیست
شاید هم تو نمیخواهی ناله هایم را بشنوی
و یا دل مهربانت را آزرده ام …
خدایِ قلبم ، بی ریا دوستت دارم
الهی سیمای زرد و دلی سیاه دارم
دستانی ترک خورده و موهایی سفید و پاهایی ناتوان دارم
زیاد نیستم ، کمترینم ، حقیر و خرد ، فقیر و تنگدست
به هیچ جا پناهم نیست
میدانم که عجز و ناتوانی ام را میدانی
ولی دوست دارم بدانی چه بی چیزم و بی کس
تنها و غریب و آواره در بیابانی چون زمین
الهی به من درست دیدن ، درست شنیدن و درست حس کردن عنایت فرما!
به من صبر در مقابل ناگواریها و تحمل در برابر ناملایمات اطرافم مرحمت فرما!
الهی دلم را تنها نگذار!
او عاشقانه دوستت دارد
شاید گاهی عقل و هوس وجود خاک گرفته ام را فریب دهد
ولی دلم همیشه عاشق توست
وقتی نام تومی آید ، در بدترین احوالم
دلم سراسر اشک میشود و عشق
زیبا میشود و شانه بر گیسوی سیاهش میزند
و منتظر در مقابل پنجره ای که گلدانی از خوب
و هوایی از شهر مهتاب دارد می ایستد
و خیره بر آسمان انتظار تو را میکشد
الهی عاشقانه هایم به اندازه ی زیبایی تو نیست
به وجود مهربانت سوگند ، همین قدر میدانم
و زبانم بیش از این همراهیم نمیکند
تو خود بپذیر این ناچیز را
الهی من تمام و کمال میخواهمت
دوستت دارم
پناه دل بی پناهم باش
خودت را از من و لحظه هایم نگیر
دوستت دارم خدای دلم…
بودنت حتی زمستانی ترین روزم را بهاروار عاشقانه میکند
من نه اهل بارانم
نه باد
نه عاشق زمستان و تابستان
من هوایی را دوست دارم که
متبرک باشد به نفسهایت…
یابن الحسن!!!
گفتم:خدایا از همه دلگیرم…
گفت:حتی از من؟
گفتم :خدایا دلم را ربودند…
گفت:پیش از من؟
گفتم :خدایا چقدر دوری…
گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنها ترینم…
گفت:پس من؟
گفتم:خدایا کمک خواستم…
گفت:غیر از من؟
گفتم:خدایا دوستت دارم…
گفت:بیش از من؟
کوله بارم بر دوش.سفری باید رفت.سفری بی همراه.گم شدن تا ته تنهایی محض…
یار من با من گفت:
هرکجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل
“من خدا را دارم”
آقای من…
یا مهدی فاطمه…
من از این درد بنا نیست شکایت بکنم
ترسم این است به دوری تو عادت بکنم
مدتی میشود از کرب بلا محرومم
چقدر چیزی نگویم و رعایت بکنم
به پر پارچه ای که به حسینیه زدند
گله دارم گله ام را به علامت بکنم
پسر فاطمه انگار که قهری با من
رو مگردان تو زمانی که سلامت بکنم
زودتر کاری بکن که اربعین نزدیک است
قصدم این نیست به کار تو دخالت بکنم
نه حرم رفته ام و نه سفری در راه است
بین زوار تو احساس خجالت میکنم
حرف حرف تو ولی راضی نشو آقا جان
به رفیقم که حرم رفته حسادت بکنم
عباس جان!از تو که می نویسم تمام کلمات خیس اند و در سکوت یاد تو چیزی جز دریا نمیگذرد
ای ایستاده ترین دریا!مشک خالی ات اشتیاق تمام آب های جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تو را فریاد کنند
امروز کتاب عاشورا را که ورق میزنی با مقدمه عباس آبرو میگیرد تا بلندترین شعر خون به نام تو سروده شود و به امضای حسین علیه السلام برسد.
بوسه میزنم بر دستانی که از مسیر فرات برگشت تا نمایش وفا را در قلب هر مسلمان به تعزیه بنشاند
از آن روز تمام رود ها سراسیمه پی تو می گردند…
یا صاحب الزمان
ببین:گناه دلم را ز پا در آورده
برای این دل درمانده ام شفا بنویس
درون دفتر خود از میان منصب ها
همیشه روبروی نام من گدا بنویس
بیا برای من و اربعین امسالم
اگر که زحمتتان نیست کربلا بنویس
یک عاشورای دیگر گذشت…
ما ماندیم و وعده هایمان…
ما ماندیم و قول هایمان …
ما ماندیم و عهد هاییکه در میان اشک ها با خدای حسین بستیم…
توبه کردیم به عشق راه حسین…
ما بیشتر حسینی شدیم…
تا عاشورای دیگر چقدر حسینی میمانیم؟
حسین به نظاره نشسته است…
به نظاره مریدانش…
که چقدر پای اشک هایشان ایستاده اند…
چه میکنی ای دل…
حسینی می مانی یا میروی؟!
منو شرمنده ی حسینم نکن!!!
خدا همیشه آنلاینه…
کافیه
دلت رو به روز رسانی کنی
اونموقع میبینی که در تک تک لحظات کنارت بوده و هست و خواهد بود…
اگه دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد…
از پسورد"یا حسین” استفاده کن…
خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده
گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده…
مشکل از مخاطب نیست.دل ما ویروس گرفته…
میگویند زن های عرب دلشان که میگیرد؛غصه که می افتد به جانشان؛راه کج میکنند سوی حرم تو آقا!می نشینند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان میکشند هی میگویند : “عباس ادرکنی.ادرکنی بحق اخیک الحسین"اصلا حرم ات معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل…
میگویند شیعیان مدینه کارشان که گیر میکند ؛روزگار که سخت می گیرد یک راست میروند پشت دیوار های بقیع ستون دوم روبروی حرم نبوی آدرس مزار مادرتان و مادرتان را قسم میدهند به شما به شما که مشکل گشای دلهایی…
میگویند شما کاشف الکرب حسینی آقا..می گویند هرکه میرود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما.عقده های دلش باز می شود در آن صحن ؛دلش آرام میگیرد…
یا عباس!
کرب هایم را برایت آورده ام
غصه هایم را آورده ام
نه راهی به مدینه دارم نه کربلا . مانده ام در این شهر پر التهاب . مانده ام در این خستگی . نذر کرده ام برای دل خسته ام ؛ نذر کرده ام امشب بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام 133 بار بخوانم:
“یا کاشِف الکَربِ عَن وَجهِ الحُسَین اِکشِف لی کَربی بِحَقِ اَخیکَ الحُسَین”
دریاب این دل را
مادر که برود نظم خانه بهم می ریزد…
نگاه کن
علی نجف
حسن بقیع
حسین کربلا
زینب دمشق
و مهدی را نمیدانم کجا بیابم!!!
آقا جوووووون!!!آقا جونم کجایی؟؟؟
“اللهم عجل لولیک الفرج”