ای خوشا آب و هوای کربلا
گریه کردن پا به پای کربلا
اشک چشمم دانه ای از خوشه است
قلب من یک گوشه از شش گوشه است
پاک میگردد غبار آن ضریح
با پر جبریل و با اشک مسیح
کربلا شهر عطشناک غم است
مدفن آیینه های ماتم است
کربلا قهر است با آب فرات
در دلش خوابیده ارباب فرات
کربلا از اشک زهرا پا گرفت
خیمه هایش روی دل ها جا گرفت
کربلا داروی درد زینب است
شاهد رخسار زرد زینب است
کربلا فریاد بغض خنجر است
ردپای خنجری بر حنجر است
کربلا میلرزد از این واهمه
سینه میزد بین مقتل فاطمه
کربلا را هرچه گویم کربلاست
فاش گویم در کربلا خون خداست…
مرغ دل پر میزند پیوسته سوی کربلا
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا
پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا
جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا
با وجود نهر جاریِ فرات و علقمه
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا
اشک چشم زینب و خون حسین بن علی
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا
گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا
کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست
هرکجا باشم دلم باشد به سوی کربلا
در صف محشر که سر می آورم بیرون ز خاک
می کند چشمم به هرسو جستجوی کربلا
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا…
یا حسین
دارد تمام میشود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
دارد چه زود سفره تو جمع میشود
تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو
شبهای آخر است…گدا را حلال کن
این هم بساط نوکر بی دست و پای تو
ما را ببخش گریه ی سیری نکرده ایم
چشمان خشک ما خجل از این عزای تو
هرروز روز تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هرچه زمین کربلای تو
میل دوبارگی بهشت آدمی نداشت
وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو
کی دست خالی از در این خانه رفته است
دست پر است تا به قیامت گدای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
گریه کن تو حضرت زهراست والسلام
جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو
تازه به شام میرسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
برای کربلا رفته ها
کربلا نرفتن سخت است.کربلا رفتن سخت تر!
تا نرفته ای شوق رفتن داری. تا رفتی شوق مردن!
کربلا رفته ها میدانند:
بعد از کربلا روضه ی حسین
حکم زهر دارد برای دل اوراق زائر!
آخر اینجا
دیگر عباس نیست تا آرام شوی در حریم امنش…
و من این روزا چقد دلم کربلا میخواد…
خداحافظ ماه محرم
خداحافظ تاسوعای عباس… خداحافظ عاشورای حسین
خداحافظ مشک پاره پاره شده ، خیمه های سوخته
خداحافظ سرهای برنیزه شده ، نخلهای شکسته
خداحافظ جرعه جرعه تشنگی فرات، لبهای خشکیده
خداحافظ گهواره ی علی اصغر، خداحافظ سنگهای نامرد شام و کوفه
خداحافظ نیزه ها و شمشیرهای شکسته، صورت های سیلی خورده
خداحافظ اشک های زینب، دل تب دار و بی امان زینب
خداحافظ چادر خاکی زینب، خداحافظ صورت سیلی خورده ی رقیه و سکینه
خداحافظ پیراهن سیاه ارباب… خداحافظ محرم …. خداحافظ ….
محرم امسال هم گذشت و ما همچنان در حسرت دیدار منتقم خون حسین،
تشنه مانده ایم….
به راستی قلب صاحب عزا از مصیبت جدش ، شکسته و صد چاک است ….
تنها مرهم دل مهدی فاطمه، دعای شیعیان برای تعحیل در فرج ایشان است
تا بیاید و انتقام خون به ناحق ریخته ی جدش را بگیرد….
بیاییم برای تسلای دل حضرت ولی عصر …. برای فرجش دعا کنیم
تا با آمدنش مرهمی باشد بر دل سوخته ی زینب ….
مرهمی برای اشک های رباب ….
بیاییم دعا کنیم……أللهم عجل الولیک الفرج ….
ماه مُحَرّم یا محرمالحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماههای حرام است. بههمانگونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماهها ممنوع بود، پیامبر اسلام نیز همان را تأیید کرد.محرم نخستین ماه از ماههای دوازده گانه قمری و یکی از ماههای حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود.
شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب مفاتیح الجنان بیان شده است.محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در قتل حسین بن علی است.
حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج فاطمه و علی ، نبرد کربلا - تاسوعا و عاشورا و قتل حسین و اسارت خاندان حسین به کوفه و شام.
همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض خاندان برمکی و دولت برمکیان، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است.
عروج ادریس به آسمان، استجابت دعای زکریا ، عبور موسی از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است.
آقای من…
یا مهدی فاطمه…
من از این درد بنا نیست شکایت بکنم
ترسم این است به دوری تو عادت بکنم
مدتی میشود از کرب بلا محرومم
چقدر چیزی نگویم و رعایت بکنم
به پر پارچه ای که به حسینیه زدند
گله دارم گله ام را به علامت بکنم
پسر فاطمه انگار که قهری با من
رو مگردان تو زمانی که سلامت بکنم
زودتر کاری بکن که اربعین نزدیک است
قصدم این نیست به کار تو دخالت بکنم
نه حرم رفته ام و نه سفری در راه است
بین زوار تو احساس خجالت میکنم
حرف حرف تو ولی راضی نشو آقا جان
به رفیقم که حرم رفته حسادت بکنم
همه شب تا به سحر خواب حرم می بینم
از غم دوری بین الحرمین غمگینم
کربلای تو مرا شهره ی شهرم کرده
کاش یک بار دگر کنج حرم بنشینم
چای روضه صحبتش از چای معمولی جداست
اهل چایی نیستم این نیتش صرفا شفاست
ما نمک پرورده این خاندان هستیم و بس
هرکسی سائل شود اینجا یقینا پادشاست
آرزو یعنی که با چشمای خیسم بنگرم :
پنج کیلومتر دیگر تا به شهر کربلاست
آخر ای منتقم آل عبا ادرکنی
طالب خون حسین و شهدا ادرکنی
تا نیایی سر شش ماهه به نی می بندند
سر عموی تو را هم ز جفا ادرکنی
جسم اکبر شده چاک از دم شمشیر و سنان
مادرش گریه کنان…صاحب عزا!…ادرکنی
قاسم تازه جوان شاخه ی شمشاد حرم
شد چو بابش سپر تیر بلا ادرکنی
قد زینب به اسیری شده خم مولا جان
ای دلت سوخته ی طشت طلا ادرکنی
مادرت پشت در خانه کتک خورد ولی
در همان حال تو را کرد صدا ادرکنی
شیعه هر دم ز مرور غم هجران با آه
می کند شکوه ز غیبت به خدا ادرکنی
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمیداند
که همچون دور دستان آرزوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه میگوید
به هرجا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سرزمین آخر دلی پرخون
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد